English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8340 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
get down to <idiom> U رسیدن به نقطه شروع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ti;me to go U زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
approached U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
peaks U به نقطه اوج رسیدن
peaking U به نقطه اوج رسیدن
peak U به نقطه اوج رسیدن
origins U نقطه شروع
initial point U نقطه شروع
terminus a que U نقطه شروع
origin U نقطه شروع
backtracked U برگشت در لیست پردازش ها با شروع از هدف و رسیدن به دلایل و اثباتها
backtracks U برگشت در لیست پردازش ها با شروع از هدف و رسیدن به دلایل و اثباتها
backtrack U برگشت در لیست پردازش ها با شروع از هدف و رسیدن به دلایل و اثباتها
trailhead U نقطه شروع مسیر
initial point U نقطه شروع عملیات
supercool U بدرجه سرمای زیر نقطه انجماد رسیدن
jumping off place U شروع بکاری نقطه عزیمت
offset U مبدا نقطه شروع مسابقه
offsetting U مبدا نقطه شروع مسابقه
entry U نقطه شروع پرش یا چرخش
landing threshold U نقطه شروع عملیات اب خاکی
origin U نقطه شروع سرچشمه دهانه لوله
center face off spot U نقطه شروع در مرکز دایره میانی
origins U نقطه شروع سرچشمه دهانه لوله
center ice spot U نقطه شروع در مرکز دایره میانی
tee shot U ضربه از نقطه شروع بازی گلف
departure end U نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
hole U نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
thresholds U نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
threshold U نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
threshholds U نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
holing U نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
firing area U نقطه شروع انفجار مین میدان تیر
holes U نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holed U نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
head spot U نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
before bottom center U تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ پایین
before top center U تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ بالا
beginning of tape marker U علامتی که نقطه شروع ضبط اطلاعات را بر روی نوارنشان میدهد
ends U انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
ended U انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
end U انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
staging area U فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
fairways U قسمت چمن کاملا" کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
fairway U قسمت چمن کاملا" کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
recycles U برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycling U برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycle U برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
means ends analysis U نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
approach end U نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
junction U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point U نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
the end sanctifies the means U خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
beat U گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
beats U گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
to come in first U پیش ازهمه رسیدن زودترازهمه رسیدن
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
set up U مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
to come to a he U باوج رسیدن بمنتهادرجه رسیدن
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
triple point U نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
picture point U نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
line of vision U خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism U شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
start off U شروع کردن شروع شدن
free drop U برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zero U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
load point U نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
mark U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
marks U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
azimuth U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
pyramid spot U نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
flash point U نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing point U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing points U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
initiation U شروع کار شروع
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point U نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
pointillism U نقاشی نقطه نقطه
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
break up point U نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
lies U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
speckle U نقطه نقطه یا خال خال کردن
polkadot U طرح نقطه نقطه خال خال
take in (money) <idiom> U رسیدن
get at U رسیدن به
accru U رسیدن
attaint U رسیدن به
to d. up with U رسیدن به
to see to U رسیدن
escalating U رسیدن
escalates U رسیدن
catch up U رسیدن به
escalated U رسیدن
overtakes U رسیدن به
escalate U رسیدن
overtaken U رسیدن به
overtake U رسیدن به
to get at U رسیدن به
arr U رسیدن
to fetch up U رسیدن
expire U به سر رسیدن
getting U رسیدن
gets U رسیدن
get U رسیدن
run up U رسیدن
peer U رسیدن
comes U رسیدن
come U رسیدن
attain U رسیدن
attained U رسیدن
attaining U رسیدن
attains U رسیدن
acceding U رسیدن
accedes U رسیدن
reach U رسیدن به
arrive U رسیدن
reaching U رسیدن به
peered U رسیدن
peering U رسیدن
reach U رسیدن
reached U رسیدن به
reached U رسیدن
reaches U رسیدن به
arrives U رسیدن
land U رسیدن
reaches U رسیدن
arrived U رسیدن
acceded U رسیدن
maturate U رسیدن
reaching U رسیدن
arriving U رسیدن
befalls U در رسیدن
approached U رسیدن
approaches U رسیدن
befalling U در رسیدن
light or lighted U رسیدن
befallen U در رسیدن
befall U در رسیدن
to come to hand U رسیدن
to come to a he U رسیدن
approach U رسیدن
to catch up U رسیدن به
to come by U رسیدن
aims U رسیدن
aimed U رسیدن
accede U رسیدن
arrival U رسیدن
aim U رسیدن
befell U در رسیدن
vanishes U به صفر رسیدن
vanishing U به صفر رسیدن
descend U به ارث رسیدن
come down by inheritance U به ارث رسیدن
descends U به ارث رسیدن
finish U به انتها رسیدن
To reach ones destination. U بمقصد رسیدن
vanished U به صفر رسیدن
Welcome back. U رسیدن بخیر
wrap up U به نتیجه رسیدن
vanish U به صفر رسیدن
fetch up U به نتیجه رسیدن
finishes U به انتها رسیدن
come about U بانجام رسیدن
consummates U بوصال رسیدن
consummated U بوصال رسیدن
consummate U بوصال رسیدن
get on in years <idiom> U به سن پیری رسیدن
peter U بپایان رسیدن
deduction U از کل به جزء رسیدن
have it <idiom> U به جواب رسیدن
last straw <idiom> [به آخر خط رسیدن]
reach an agreement U به توافق رسیدن
to the wall <idiom> U به آخر خط رسیدن
to the eye <idiom> U به نظر رسیدن
taper off <idiom> U کم کم به آخر رسیدن
get hold of (something) <idiom> U به مالکیت رسیدن
consummating U بوصال رسیدن
down to the wire <idiom> U به آخر خط رسیدن
makes U رسیدن به ساخت
make U رسیدن به ساخت
strand U مسیر رسیدن
strands U مسیر رسیدن
peaks U به قله رسیدن
at the end of one's rope <idiom> U به آخرخط رسیدن
peak U به قله رسیدن
Recent search history Forum search
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1it was suggested that an initial application of one or two iterations of the Gauss-Seidel method from a flat voltage estimate would be sufficient to start things off properly.
2زمانی که دندان من شروع به درد می کند
2زمانی که دندان من شروع به درد می کند
1Gridlocked
1the rate at which total office space is leased less space vacated during a specific period of time
1Trick out
0شرمنده ها من نميخواستم انگليسي صحبت كنم خودت اول شروع كردي
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com